فرمانده سپاه شهرضا تصمیم گرفت یک ماشین در اختیار سید جمال طباطبائی قرار دهدتا مواقعی که مرخصی می آید با توجه به وضعیت جسمانیش برای انجام کارهای روز مره و رسیدگی به امور جبهه از آن استفاده کند. سید جمال طباطبائی که نمی خواست باری بر دوش سپاه تحمیل کند ، ابتدا نپذیرفت و طفره رفت.وقتی با اصرار قرار شد یک ماشین تحویل او بدهند ، خودش یک ماشین مستعمل و از رده خارج را انتخاب کرد ، این ماشین اکثراًخراب بود و آقا جمال معمولا آن را دستکاری می کرد تا چند مترراه برود ، هرچه کردند ماشین او را تعویض کنند نپذیرفت و می گفت همین خوب است یک روز ماشین آقا جمال را مخفی کرده به او گفتند خراب و در تعمیرگاه است ، چند روز این ماشین را سوار شوید با این بهانه توانستند ماشین بهتری به او بدهند.(شهید سید جمال طباطبائی)؛به نقل از آیت ا... رجائیان)
اوایل ورودمان به سپاه ، در پادگان شهرضا یک دوره آموزشی برای ما گذاشته بودند،در این دوره با سید جمال طباطبائی آشنا شدم.چهره صمیمی و دوست داشتنی داشت. بین نیروهای آموزشی به یک پاسدار فعال ، مخلص، شجاع،وکم حرف معروف و مشهور بود.یک شب که برای ما رزم شبانه گذاشتند ، از ناحیه پا مجروح شد ، من که در چند قدمی او بودم صحنه را دیدم و مشاهده کردم نمی تواند راه برود ولی او خم به ابرو نیاورد گفتم طباطبائی بگو که مجروح شده ای و نمی توانی راه بروی ، او اعتنائی نکرد و با اراده ای شگفت تا آخر رزم شبانه را ادامه داد.(شهد سید جمال طباطبائی)؛به نقل از حسنعلی بصیرت
سنگر پشتیبانی